سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دروغ نگفتم و دروغ نشنودم ، و گمراه نشدم و کسى را گمراه ننمودم . [نهج البلاغه]
 
دوشنبه 89 اردیبهشت 27 , ساعت 12:0 عصر

الف- فاطمه بنده فرمانبردار

1- کودکی

1-1-      عبودیت فاطمه در اطاعت از همان آغاز کودکی تبلور می کند در شعب ابی طالب در کنار پدر و مادر و سختی ها و گرسنگی را به جان می خرد ولی پس از رحلت مادر با از دست دادن آغوش پر مهر و ایثار او دور پدر می چرخد و سراغ او را می گیرد: «پدر و مادرم خدیجه کو؟ رسول خدا صلی الله علیه وآله که رنج ها و فراق عزیزان بر او باریدن گرفته به دوست خود جبرئیل می گوید: به خاطر چه بگویم؟ جبرئیل امین پیام خدا را می آورد: « به فاطمه بگو: خدا به تو سلام می رساند و می گوید: مادرت خدیجه در بهشت نزد اوست.» فاطمه سلام الله علیها 4 یا 5 ساله اما با معرفتی که لازمه حصول آن نزدیک به یک قرن عمر آمیخته با علم و سیر و سلوک عرفانی با شنیدن نام معبود تسلیم قضا و قدر ا می گردد: «خدا خود سلام است و سلام از اوست. و سالم به سوی اوست.» و از آن پس اطاعت خود را در شکیبایی نشان می دهد.[i]

1-2-     رسیدگی به پدر در همه صحنه ها

خدیجه و ابوطالب یاوران پیامبر به سرای معبودی می شتابد و رسول خدا صلی الله علیه وآله تنها می ماند و دشمنان فاطمه این کنیز عارف خدا شاهد همه آزارهای وارده به پدر است. عطوفت او به پدر اقتضا می کند که فضولات شکمبه چهارپایان را از سرو روی پدر بردارد و او را نوازش کند. و همچنان به مهرورزی با پدر ادامه می دهد که به نام مهرانگیز «مادر پدر» مفتخر می گردد.

1-3-     بریدن از زخارف دنیا

فاطمه سلام الله علیها همچون هر دختر کودک یا نوجوانی به زیورآلات علاقه مند است روزی از پدر انگشتری زیبا می طلبد، پدر او را به یاد بندگی خدا می اندازد که با دو رکعت نماز خاتم را از خدا بخواهد، چنین می کند. پس از نماز انگشتری بر سجاده اش نمایان می گردد، درخشش انگشتر دیدگانش را پر کرد در حال زیر و زبر کردن و به انگشت کردن بود، نور انگشتر یاقوت یا زمرد دردگانش را خیره و خسته کرد به خواب می رود در عالم رویا کاخ بهشتی خود را می بیند در حال خرامیدن در کاخ خود بود که ندایی او را به سمت تخت خود هدایت می کند تختی بسیار زیبا و مرصع به انواع سنگ های نفیس و رنگارنگ اما یک پایه کم دارد علت را می پرسد ندا می آید فاطمه انگشتر درخواست کرد ما نیز یک پایه را برداشتیم و انگشتر ساختیم و برایش فرستادیم. فاطمه سلام الله علیها اندوهگین بیدار می شود خود را دوبار در اتاقک ساده ، کم نور و کوچک می بیند، خود را در جایی می بیند که هیچ شباهتی با آن جهان نداشت. دوان دوان نزد پدر می رود و رویا را باز می گوید. رسول خدا صلی الله علیه وآله در حال شگفتی رو به خاندان عبدالمطلب می کند و می گوید: ای خاندان عبدالمطلب آخرت را بجویید که خدا آن را برایتان خواسته نه دنیا را» سپس رو به فاطمه سلام الله علیها کرده و میگوید: «باز گردد و انگشتر را بر سجاده بگذار» فاطمه سلام الله علیها چنین می کند و انگشتر ناپدید می گردد.

2- در نوجوانی

1-2- فاطمه سلام الله علیها به 9 سالگی می رسد وقت ازدواج دختران زمان در جامعه اوست، به خواستگاران ثروتمند بسیاری جواب رد می دهد. علی علیه السلام سرور مردان جهان می آید با چهره ای غرق در شرم و حیا و لبانی خندان پاسخ مثبت را به پدر برای ازدواج با علی علیه السلام می دهد. پس از ازدواج زنان قریش او را بر انتخاب همسر نادار نکوهش می کنند، نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله درد دل می گوید: پدر از برتری علی علیه السلام سخن می سراید و او را از فرزندان برگزیده اش خبر می دهد و فاطمه سلام الله علیها تا آخرین لحظه زندگی از این انتخاب راضی و خشنود می ماند.

2-2- فرهیخته کردن بانوان

فاطمه سلام الله علیها در کنار فراگیری از پدر کمر همت به بالا بردن سطح فرهنگی بانوان می بندد و در این راه تنها چشم به پاداشی می دوزد که خدا برای معلمان آماده کرده است و هیچ از این کار خسته نمی گردد. روزی بانوی جوانی مسئله ای از حضرت می پرسد، پس از گرفتن پاسخ باز می گردد و نیمه راه فراموش می کند دوباره باز می گردد و پاسخ می شنود و دوباره فراموش می کند، بدون وقفه این رفت و شد ده مرتبه تکرار می شود به طوری که آن زن از خود شرمنده می شود. حضرت فاطمه سلام الله علیها با چهره ای گشاده و لبانی خندان دهمین بار را هم به گرمی استقبال می کنند و شرمندگی را با این سخن که بپرس که خداوند در بهشت لباس هایی بر سرپرستان یتیمان خاندان محمد صلی الله علیه وآله می پوشاند که یک نخ آن با همه طلا و نقره و دارایی های زمین برابری نمی کند بلکه بسیار برتر است زیرا نعمت های دنیا آمیخته به رنجند.»

3-2- تعهد و ایثار

عبودیت فاطمه سلام الله علیها دراطاعت از خدا و انجام تعهد با او به جایی می رسد که با ایثار در می آمیزد فاطمه سلام الله علیها به همراه علی و فضه برای شفای کودکان خود سه روز روزه داری برای خدا نذر می کند وفای به نذر واجب است، کودکان شفا می یابند، وعده وفا رسیده، این بندگان سرطاعت فرود آورده روزه می گیرند موقع افطار است فقط برای هر تن یک قرص نان جو که به اندازه کف دست است به همراه آب آماده می شود آن هم با قرض کردن پور خرید جو از یک یهودی اهل ذمه، سفره را می گستراند که درمانده ای در می زند و غذا می خواهد همگی غذای خود را به او می دهند و به آب بسنده می کنند، شب دوم کودک یتیمی می آید باز هم او را بر خود ترجیح می دهند شب سوم اسیری می آید او را نیز بر خود مقدم می دارند و ضعف و رعشه اعضا از فرط گرسنگی بر آنان چیره می گردد و آیه های سوره دهر «اِنَّ الاَبرارَ یَشربونَ مَن کاس کان مِزاجُها کافورا... عَینا یَشربُ بها عِبادُ اللهِ....» جالب آن است که به احترام فاطمه سلام الله علیها سختی از حوران بهشتی نمی آید. زیرا عقد ازدواج فاطمه سلام الله با علی علیه السلام برای هر دو سرابسته شده بود.

خداوند فقط تعهد را از آنان خواسته بود اما اینان عبودیت را به سر آمد و اوج خود رساندند لذا در این آیات بر بندگی شان با عبارت «عباد الله» تاکید شده است.

عبودیت عملی فاطمه سلام الله علیها در همه لحظات حیات پر برکت و کوتاه او تلولو می کند، اسوه پذیران را به مطالعه بحارالانوار ج43، سیره و سیمای ریحانه پیامبر صلی الله علیه وآله، جرعه ای از زلال کوثر، در مکتب فاطمه سلام الله علیها، رجوع می دهیم. اما به جاودانه ترین عبودیت ایشان که منجر به شهادتشان شد اشاره می کنیم: آری دفاع از ولایت.

 

دفاع از ولایت

فاطمه سلام الله علیها این کنیز جان بر کف خدا، معبود را در این فرمان: «فَذکِّر فَانَّ الذکری تَنفعُ المُومِنینَُ.» هم اطاعت می کند، دو ماه پیش از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله امانت دار دین اسلام و حکومت نوپای ختمی مرتبت در پی فرمان الهی: «ای پیامبر آن چه را از سوی خدا برایت آمده به مردم برسان که اگر نکنی گویا رسالت خود را نرسانده ای، به مردم معرفی می شود: «هر که من صاحب اختیارش بودم از این پس علی علیه السلام صاحب اختیارش است.» مردم بیعت ولایت کردند اما بلافاصله پس رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله مردم به جز انگشت شماری چنان بیعت را فراموش کردند که گویی چنین حادثه ای پیشرفته و بیعت روز غدیر خم را یادآوری می کرد، سودی نبخشید، کار از کار گذشت خلیفه غاصب دومین خلاف را مرتکب شد. غصب فدک فاطمه سلام الله علیها حضرت ضمن مطالبه حق خود، در خطبه ای افشاگرانه دوباره از ولایت دفاع کرد، حق غصب شده و سودی نمی بخشید در بستر بیماری دوباره زنان عیادت کننده و به واسطه آنان مردان را از بیعت غدیر یادآوری می کرد تا این زخم ها و ضربه هایی که در دفاع از علی علیه السلام هنگام هجوم خلیفه دوم و افرادش به منزل نورشان و پاکشان متحمل شد، او را از پای درآورد و در حالی چشم از جهان فرو بست که بر آن غاصبان خشمناک بود.




[i] .



لیست کل یادداشت های این وبلاگ