ب) کیفر اصحاب فیل
در سال تولّد پیامبر اکرم صلّیاللهوعلیهوآله حادثهی حملهی سپاه ابرهه به مکّهی مکرّمه پیش آمد. این حمله به قصد انتقام از مکیان در برابر توهین یکی از آنان به قصر شدّاد انجام گرفت. این یورش با کیفر الهی و بارش سنگهای سجّیل توسط گونهای از پرستوها و نابودی ابرهه و سپاهش ناکام ماند و کعبهی مکرّمه از گزند دشمن مصون گشت.
قرآن کریم در اینباره میفرماید: «أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحَابِ الْفِیلِ. أَلَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فِی تَضْلِیلٍ. وَأَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْرًا أَبَابِیلَ. تَرْمِیهِمْ بِحِجَارَهٍ مِنْ سِجِّیلٍ. فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ»؛ آیا ندیدی پروردگارت چه بر سر اصحاب فیل آورد؟ آیا نقشههای شومشان را خنثی نکرد؟ آری پروردگارت مرغانی که دسته دسته بودند به بالای سرشان فرستاد تا با سنگی از جنس کلوخ بر سرشان بکوبند و ایشان را به صورت برگی جویده شده درآورند(سوره فیل).
تفاوت عملکرد سجّیل قوم لوط و اصحاب فیل
1- عملکرد سجّیل قوم لوط:
قرآن کریم در بیان عملکرد سجّیل قوم لوط تنها به هدف گرفتن مسرفان و مجرمان و نابود کردنشان اشاره کرده است. زیرا بر این سنگها علامت مخصوصی بود که با رهگیری سنگ آن را به سمت هدف هدایت میکرد. به نظر میرسد این سنگها افراد را مورد هدف قرار میدادند، زیرا خود شهر بر اثر صدای مهیب و زلزلهی سخت ویران شده بود و باقیماندهی افراد که درون یا اطراف شهر بودند به وسیلهی سنگهای نشاندار نابود شدند. (المیزان،ج ،ص )
امّا این علامت چه ماهیتی داشت؟ آیا نوعی مواد رادیواکتیو بود که با پرتوزایی سنگ را هدایت میکردند یا چیز دیگری بود؟ از قرآن تنها همین دریافت میشود که این علامت به گونهای بود که تنها مجرمان را هدف میگرفت. به نظر میرسد خاصیت موجود در علامت، سنگ را هدایت میکرد. روایاتی نیز بر تأیید این نظر نقل شده است:
امام صادق (علیهالسّلام) پس از تلاوت آیهی «وَ أَمطَرنا عَلَیها حِجارَهً مِن سِجّیل مَنضُود» (هود/78) فرمودند: هر بندهای که در حال جایز و حلال شمردن کار قوم لوط (همجنسبازی) بمیرد، بدون شک خداوند او را با گلولهای از آن سنگ (سجّیل) هدف قرار میدهد و مرگ او بر اثر اصابت آن خواهد بود ولی مردم او را نمیبینند (تفسیر قمی،ج1 ،ص ).
براساس آیات قرآن و روایت امام صادق (علیهالسّلام) سنگ سجّیل قوم لوط، با اصابت به شخص، او را طوری نابود میکرد که هیچ اثری از او باقی نمیماند. تنها اثری که از این قوم ماند ویرانیهای شهر بود که به نحو خارقالعادهای زیر و رو شده بود؛ تنها زمینِ فرو رفته و پر از سنگهای گرم مانده بود.(کشاف، ج ،ص ).
بنابران هیچ اثری از مجرمان باقی نماند، امّا آیا از همه و تک تک آن قوم مجرم اثری نماند یا اجساد آنانی که با واژگون شدن شهر به زیر زمین فرو رفتند، مورد اصابت سجّیل قرار نگرفت. به گفتهی برخی مفسّران، آن بدنهای ناپاک تا روز قیامت درون زمین است (مجمعالبیان، ج5، ص281) و فقط آنهایی که در اطراف شهر بودند مورد اصابت سجّیل قرار گرفته و به طور کامل نابود شده و اثری از اجسادشان هم برجای نماند.
در پاسخ به این دیدگاه باید گفت: قرآن کریم سخنی از باقی ماندن اجسادشان به میان نیاورده است و در نقلهای حدیثی و تاریخی و باستان شناسی هیچ سخنی از وجود اسکلتهایشان هم مطرح نشده است. بنابراین حتّی آنانی که درون زمین فرو رفتند هم بر اثر بارش سجّیل هلاک و بیاثر گشتند. این امر قدرت نفوذ یا شدّت ضربات سجّیل را نشان میدهد.
خلاصهی سخن این است که سجّیل قوم لوط هیچ اثری از مصدومان باقی نمیگذاشت. این تأثیر نظیر منطقهی نخست (محل) انفجار بمبهای هستهای است که باعث تبخیر هر چیزی میشود (قهرمانی، نیروگاهها و بمبهای هستهای چگونه کار میکنند). البتّه سجّیل قوم لوط فقط مجرم را تبخیر میکرد؛ زیرا هر سنگ حامل نام یا نشان مجرم مخصوص به خود بود و او را نشانه میگرفت.احتمال تبخیر با توجه به حرارت بالای سجیل قوی است.
جالب آن است که آن سجیل های نشان دار نسبت به شناسایی مجرم خود از حساسیت فوق العاده ای برخوردار بودند و به کسی جز مجرم خود اصابت نمی کردند؛زیرا نام او د پدرش برآن حک شده بود. در برخی تفاسیر آمده است که یکی از مجرمان برای تجارت به مکه رفته بود، سنگی از سجّیل به مدّت 40 روز میان زمین و آسمان معلّق ماند تا آن مجرم از سفر بازگشت، آنگاه او را هدف گرفت و نابود ساخت (طبرسی، همان، ص282).اصابت تخصصی سجیل عدالت خدارا در نزول عذاب اثبات می کند.سجیل اگرچه شدت اثر فوق هسته ای دارد اما برخلاف بمبهای هسته ای بی گناهان را نابود نمی کند.
توصیف قرآنی از سجیل با هیچ یک از دیدگاهای احتمالی باستان شناسان مطابقت ندارد برخی از باستان شناسان عداب قوم لوط را آتشفشان معرفی کرده اند، ورنرکیلر باستان شناس آلمانی می گوید:این ویرانی به علت زلزله سختی بود که همراه با شماری انفجارات وپرتوهای حاصل از سوخت گازهای طبیعی و حریقی فراگیر رخ داد. این زلزله باعث پدیدآمدن چاله های عمیقی شد که نیروهای آتشفشانی عظیمی از آنها آزادگردید که همچنان هر از چند گاهی در منطقه پاشای اردن فعال می شود و گدازه های آن به طبقاتی از سنگهای بازالت تبدیل شده اند.این سنگهای آذرین و طبقات بازالت نشان می دهند که در زمانهای گذشته زلزله سختی در منطقه واقع شده است.(گوگل عربی،سجیل)
اما سنگهای آتشفشانی تفاوتهای بسیاری با سجیل دارد؛تخصصی عمل نمی کند،سجیل از آسمان فرود آمد نه از دره و کوههای آتشفشانی و......
عملکرد سجّیل اصحاب فیل:
سجّیل اصحاب فیل اگرچه سپاه ابرهه را نابود کرد امّا از نظر شدت عمل سبکتر بود. سپاه را در فاصلهی زمانی چند ساعتهای و با ایجاد خارش و سوزاندن پوست و قطعه قطعه کردن بدن هر سپاهی از بین برد (طنطاوی، تفسیر وسیط) و در آخر آثاری از اجسادشان باقی گذاشت که به فرمودهی قرآن کریم چون برگ جویدهشدهای دگرگون شدند (سوره فیل/6).
در تفاسیر نقل شدهاست که ابرهه در حالی که بدنش به قطعاتی به اندازهی سرانگشت پراکنده میشد رو به شهر خود (صنعاء) فرار کرد و با رسیدن به شهرش، قلب او از سینه بیرون افتاد (سید قطب، فی ضلالالقرآن، ج8، ص108). سایر سپاهیان نیز سعی در ترمیم بدن خود یا فرار از منطقه را داشتند امّا تدبیرشان تلاش مذبوحانهای بیش نبود و پس از چند ساعت چون برگ لهشدهای نقش بر زمین شدند. علاوه بر آن، کسانی که نقش سپاهی و مهاجم را نداشتند، امّا همراه سپاه بودند چون فیلبانان، فقط کور شدند در روایات اهل سنّت آمده است که عایشه دختر ابوبکر دو تن از فیلبانان را در مکّه دیده بود که کور بودند و از مردم گدایی میکردند (آلوسی، روحالمعانی، ج23، ص134).
خواص فیزیکی سجّیل اصحاب فیل:
از روایات چنین دریافت میشود که سنگهای سجّیل سه برابر سپاهیان بودند؛ زیرا هر پرنده حامل سه سنگ بود: یکی به منقار و دو تا در دو پا (همان) و حجم هر سنگ به اندازهی یک نخود و رنگشان سیاه با خطوط قرمز بود (بقاعی، نظمالدرر، ج10، ص12).
سنگها ساده و بدون نشانه بودند؛ زیرا در سورهی فیل سخنی از نشاندار بودن سنگها نیامدهاست و سجّیل به طور مطلق و بدون هیچ صفت یا اضافهای ذکر شدهاست. مؤیّد بر فقدان علامت، حمل سنگها به وسیلهی پرندگان بود و هریک از پرندگان مخصوص یک تن از سپاهیان ابرهه بود، که سنگها را بالای سر آنها برده و بر سرشان رها میکردند. سنگها درون سر سپاهی رفته و از مقعدش خارج میشد.البته براساس برخی روایات تفسیری نام هر سپاهی بر سنگهای مخصوص به خودش حک شده بود.( )
در روایات تفسیری آمدهاست که پرندگان حامل سنگها پرستو یا شبیه پرستو بودند که برای اعراب ناشناخته بود (ابن عاشور، التحریر، ج1،ص ). جالب توجه است که این پرندگان خود از سنگها آسیبی نمیدیدند و در برابر خاصیت کشنده آن ها مقاوم بودند و هر پرنده، مجرم خود را میشناخت. گویند یکی از سپاهیان موفق به فرار شد و جان خود را تا رسیدن به صنعا نجات داد و حادثه را برای مردم شهر نقل کرد در این حال یکی از پرندگان که او را تعقیب میکرد سر رسید، او با دیدن پرنده به آن اشاره کرد و آن را به مردم نشان داد.آن پرنده هم سجّیلهای خود را بر سرش فرو ریخت و مردم شاهد نابودیش شدند (طبرسی، مجمعالبیان، ج10،ص ).
ماهیت سجّیل:
آیا سجّیل سنگی طبیعی و حاوی مواد رادیو اکتیو یا دارای ویژگی های بسیار متفاوت بود؟ یا سنگی ماوراء طبیعی و دارای نیرویی خارقالعاده و غیبی بود؟
به نظر بعضی از مفسّران، سجّیل و نیروی موجود در آن خارقالعاده بود و به اعتقاد آنان، خداوند قادر که انرژی اتمی را در درون سنگهای طبیعی نهفته است انرژیی که اگر آزاد شود انفجاری عظیم را ایجادخواهدکرد، همچنین میتواند خاصیتی در سنگ قرار دهد که سپاه ابرهه را چون برگ جویده شدهای درآورد (مکارم شیرازی، الأمثل (ترجمه تفسیر نمونه)، ج20، ص468).
واقعیت آن است که نمیتوان به طور قاطع و جازم ادّعا کرد که ماهیت سجّیل رادیواکتیو است؛ زیرا:
اولاً: عناصر رادیو اکتیوی که تاکنون شناخته شده اند غالباً رنگ نقرهای یا خاکستری دارند (اکتینیدها)، در حالیکه رنگ سجّیل اصحاب فیل سیاه مخطط به قرمز بود.
ثانیاً:سجیل بدون نیاز به تجهیزات ،چاشنی، و... عمل می کند .اماعناصر رادیو اکتیو برای آزاد کردن انرژی انفجاری به فراوری و تجهیزات هسته ای نیاز دارند که از قطعات و مواد بسیاری ترکیب یافته اند.بمب هسته ای دست کم از چندصد قطعه تشکیل شده است.(،پورشمسی،آشنایی با علوم هسته ای،ص )
ثالثاً: سجّیل به صورت اختصاصی عمل میکند و هر سنگ شخص معین را هدف میگیرد و نام مجرم بر آن حک شده است.
رابعًا: سجّیل بر خلاف سنگهای معدنی رادیواکتیو، از سرعت عمل فوقالعادهای برخوردارست و تفاوتهای بسیار دیگری وجود دارند که باعث تطویل مقاله میشود.
امّا شباهت عملکرد مواد رادیو اکتیو را با سجّیل نمیتوان انکار کرد. به هر حال سجّیل خاصیت پرتو و اشعهزایی را دارد گرچه از تحوّلات هستهی اتم، ساطع نشود. همچنین آثار و عوارض هر دو (سجّیل و مواد رادیواکتیو) مادی و ملموس است؛ وهردوطبیعی اند. مهمترین دلیل بر طبیعی بودن سجیل تعبیرات قرآن است که از سجّیل قوم لوط به «حِجارَهً مِن طین» نام میبرد و ماهیت آن را کلوخ خاص معرّفی میکند. بعضی از مفسران عملکرد سجیل را امری خارق العاده و تنها به قدرت خدا منتسب می دانند.و به این دلیل طبیعی بودن آن را انکار کرده اند،(تبیان،ج5،ص )
در پاسخ به این دیدگاه باید گفت:خداوند در آیات بسیاری عالم طبیعت را به عنوان آیه و نشانه ای بر قدرت خود معرفی می کند:«سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ »?فصلت، 53?
به زودى نشانههاى خود را در افقها [ ى گوناگون ] و در دلهایشان بدیشان خواهیم نمود ، تا برایشان روشن گردد که او خود حقّ است . آیا کافى نیست که پروردگارت خود شاهد هر چیزى است ؟
ویا آفرینش یکی از موجودات را دلیل بر قدرت خود معرفی می کند«أَ فَلاَ یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ »?الغاشیة، 17?آیا به شتر نمىنگرند که چگونه آفریده شده ؟
بنابرین طبیعی بودن سجیل با جانب اعجازیش منافاتی ندارد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ