هرکس راهی را در جستجوی دانش بپیماید، خداوند راهی را به سوی بهشت برایش هموار گرداند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
چهارشنبه 92 شهریور 20 , ساعت 10:35 صبح

 

3- امامت

امامت رهبری مردم در فترت پیامبران بوده و در طول تاریخ بشر زمین بدون رهبر نمانده است ، زیرا عدم رهبر نه تنها باعث نابودی خلایق است؛ بلکه جایگاه آنان یعنی زمین نیز بدون امام باقی نمی‌ماند. محمد بن فضیل می‌گوید:« به امام رضا(علیه السلام) عرضه داشتم: آیا زمین بدون امام باقی می‌ماند؟ حضرت پاسخ داد: نه، گفتم: پس ما از امام صادق(علیه السلام) روایت می‌کنیم که زمین بدون امام نمی‌ماند مگر آن که خداوند بر زمینیان یا بندگان خشم کند، امام رضا(علیه السلام) فرمود: نه، [بلکه خود زمین] در این هنگام نابود می‌شود.» [کلینی،1409،ج1،ص179]

جایگاه امامت به موجب آیات قرآن در زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و با بیانات ایشان به خوبی برای صحابه و جامعه صدر اسلام روشن شده بود؛ اما پس از ماجرای سقیفه بنی ساعده جریان خلافت و مفهوم امامت تغییر یافت. [طبرسی،1403ق،ج1،ص71] ، و آیات مربوط به امامت تأویل و تفسیر به رأی شدند.[ رازی،1415،ج12،ص53 ؛ج10،ص158] به این دلیل همه ائمه اهل بیت(علیهم السلام) به ویژه امامان باقر، صادق و رضا(علیهم السلام) [حرانی،1373،ص448-465،کلینی،1409ق،کتاب حجت و...] در شرایط و فرصت‌های گوناگون به بازشناسی مفهوم حقیقی امامت عامه و خاصه می‌پرداختند.

برای نمونه عبدالعزیز بن مسلم می‌گوید: روزی در مسجد جامع مرو نزد امام رضا(علیه السلام) گرد آمده بودیم، مردم موضوع امامت را پیش کشیدند و اختلاف دیدگاههای بسیاری را در این باره مطرح کردند. من نزد سرور و آقایم امام رضا(علیه السلام) رفتم و ایشان را از بحث و گفتگوی مردم آگاه ساختم. امام لبخندی زدند و فرمودند: «ای عبدالعزیز، مردم چیزی نمی‌دانند و در دین خود فریب خورده‌اند...» و در گفتاری طولانی به بیان مقام و جایگاه امامت و معرفی ائمه اهل بیت(علیهم السلام) پرداختند. حضرت در این کلام گزینش امام را تنها از جانب خدا و تنها از میان برترین بندگان که صلاحیت جامع این مقام را دارند، معرفی کردند و مصادیق و افراد خارجی این جایگاه را با ذکر نام شناساندند. [حرانی،1373،ص465-460]

ایشان در جوامع شریعت اعتقاد به امامت عترت نبی اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) را از واجبات اعتقادی برشمرده‌اند:

«وَ أَنَّ الدَّلِیلَ بَعْدَهُ وَ الْحُجَّةَ من بعده عَلَى امیر الْمُؤْمِنِینَ وَ الْقَائِمَ بِأَمْرِ الْمُسْلِمِینَ وَ النَّاطِقَ عَنِ الْقُرْآنِ وَ الْعَالِمَ بِأَحْکَامِهِ أَخُوهُ وَ خَلِیفَتُهُ وَ وَصِیُّهُ وَ وَلِیُّهُ الَّذِی کَانَ مِنْهُ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (ع) أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ یعسوب المؤمنین وَ أَفْضَلُ الْوَصِیِّینَ بعد النَّبِیِّینَ وَ بَعْدَهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ واحدا بعد واحد إلى یومنا هذا عترة الرسول و أعلمهم بالکتاب و السنة و أعدلهم بالقضیة و أولاهم بالإمامة فی کُلَّ عَصْرٍ و زمانٍ وَ أَنَّهُمُ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ أَئِمَّةُ الْهُدَى وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا وَ أَنَّهُمُ الْمُعَبِّرُونَ عَنِ الْقُرْآنِ وَ النَّاطِقُونَ عَنِ الرَّسُولِ مَنْ مَاتَ وَ لا یَعْرِفْهُمْ و لا یتولاهم بأسمائهم و أسماء آبائهم مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً: راهنما و حجت پس از او [حضرت محمد(صلی الله علیه وآله)] علی امیرمؤمنان است که عهده دار امور مسلمانان و سخنگوی قرآن و آگاه به احکام آن، برادر و جانشین و وصی او [حضرت محمد(صلی الله علیه وآله)] و نسبتش به او چون منزله هارون از موسی است. او علی فرزند ابوطالب امیرمؤمنان و رهبر پرهیزگاران، پیشوایان خردمندان، زمامدار مؤمنان و برترین اوصیای پس از پیامبران است.

پس از او حسن و حسین(علیهما السلام) [و همین طور] یکی پس از دیگری تا به امروز، از عترت و خاندان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) هستند، به کتاب قرآن و سنت [رسول و خاندانش] آگاهترند و در قضاوت عادل‌ترند و در هر زمانی به امامت سزاوارتر و مقدمند؛ آنان دستاویز استوار، پیشوایان هدایت و حجت [خدا] بر مردم دنیایند تا خدا میراث زمین و مردمش را به آنان بدهد که او بهترین وارثان است.

هر کس با آنان مخالفت کند گمراه و گمراه کننده و حق و هدایت را رها ساخته است.

آنان سخنگو و بیان کننده قرآنند از پیامبر اکرم به روشنی سخن می‌گویند هر کس بمیرد و امامتشان را با دانستن نام و نام پدرانشان، نپذیرد به مرگ جاهلیت مرده است [حرانی،1373،ص438]

امام رضا(علیه السلام) در این راستا بارها بر امامت خود تأکید می‌کردند. برای نمونه حدیث مشهور سلسله الذهب است که امام(علیه السلام) شرط قبولی توحید را اعتقاد به امامتش دانستند:

«قال الله کلمة لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ عَذَابِی- بعد از فاصله زمانی کوتاه- فرمودند: - بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا: خداوند فرمود: عبارت « هیچ معبودی جز الله نیست» دژ استوار من است هر کس درون آن گردد، از کیفرم در امان خواهد بود» امام در ادامه فرمود: به شرایطش که من یکی از شرایط هستم.»[قمی،1426ق،ص347]

 

4-معاد

خداوند حکیم در افعال خود هدفمند است و در قرآن کریم بارها خود را به حکمت توصیف و بر هدفمندی جهان تأکید کرده است: «وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبینَ: زمین و آسمان و هرچه میان آنهاست بازیچه نیافریدیم»[ انبیاء/16]

نظر به غنا و صمدیت خداوند و بی‌نیازی او،‌ پیداست که این هدف به او باز نمی‌گردد، بلکه به فعل او. خداوند هدفمندی عالم آفرینش را در سرنوشت انسان رقم زده است. در ادامه آن آیه می فرماید: «ما خَلَقْناهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ* إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ میقاتُهُمْ أَجْمَعینَ : ما آن دو را جز به حق نیافریدیم ولی بیشترشان (مردم) نمی‌دانند- به راستی روز جدایی [حق از باطل] وعده‌گاهشان همه با هم است [ دخان/39-40]

بنابراین هدف از آفرینش معاد است و هدف از آن رحمت یا کیفر جاودانه انسانهاست:

«إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعینَ: برای مهرورزیآفریدشان ولی سخن پروردگارت به راستی و عدالت تمام و قطعی شد که دوزخ را از جنیان و انسان‌ها پر خواهم کرد.»[هود/119]

روز قیامت روز بازخواست و حضور در دادگاه عدل الهی است که آغاز آن از ترک دنیا و مرگ آغاز می‌گردد. به فرموده پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله): «مَن ماتَ قامَت قِیامَتُهُ»: «هر کس بمیرد رستاخیزش بپا می‌خیزد»[مجلسی،1404،ج8،ص301]

البته از مرگ یا زنده شدن دوباره فاصله و برزخی است [ مومنون/100] که بازخواست مقدماتی در آن انجام می‌شود.

امام رضا(علیه السلام) ایمان به هر دو مرحلة قیامت (برزخ و حشر) را از واجبات اعتقادی دانسته و فرمودند: «و یُؤمِنُ بِعَذابِ القَبرِ و مُنکَرٍ و نَکیرٍ و البَعثِ بَعدَ المَوتِ و الحِسابِ و المیزانِ و الصِراطِ: به کیفر در گور و [فرشتگان بازخواست کننده به نام‌های] منکر و نکیر، زنده شدن پس از مرگ، حساب گیری از اعمال، سنجش اعمال و [پل] صراط، باید ایمان داشت.» [حرانی،1373،ص444]

در زمان امام(علیه السلام) پرسش‌هایی مرتبط با معاد مطرح بود چون: کیفر کودکان، سرانجام کودکان کفار، مدت زمان گرفتاری مؤمنان گنه‌کار در دوزخ، مقابله کیفر و اعمال ناشایست، شفاعت و...

امام رضا(علیه السلام) پاسخ پرسش ها را بر مبانی اعتقادی صحیح و عدل الهی می‌دادند:

ـ کیفر عادلانه:

از دیدگاه امام رضا(علیه السلام) برخلاف اشاعره، خداوند از سر عدالت کیفر می‌کند و هیچ‌گاه کسی را به جرم دیگری مجازات نمی‌کند، [همان، ص443] و برخلاف وعده‌اش با مؤمنان رفتار نمی‌کند. [همان،ص443]کودکان را به سبب گناه پدران کیفر نمی‌کند. [همان، ص443] منافقان و مرتکبان گناهان بزرگ [و معاند] در شمار کفار و جاودان در دوزخند. [ همان، ص444]

ـ عفو الهی

بفرمودة امام رضا(علیه السلام) انسان در گرو اعمال بد خود است با این وجود خداوند آمرزنده است. [ همان، ص443]

ـ شفاعت

به فرموده امام رضا(علیه السلام) باید به شفاعت شافعان ایمان داشت. [همان، ص444]


چهارشنبه 92 شهریور 20 , ساعت 10:33 صبح

چنان که بیان شد معروف شامل واجبات و مستحبات است به این دلیل در قرآن و کلام پیشوایان معصومعلیه?السّلام امر به هر دو شده است. گرچه در فریضه امر به معروف تنها واجبات موضوع تکلیفند.

امام رضاعلیه?السّلام  یکی از وظایف امام را هدایت مردم به راه خدا با شیوه?های پند و اندرز حکمت، و دلیل رسا و روشن معرفی کرده?اند. [حرانی،1373،ص463] و خود نیز علی?رغم شرایط و موقعیت?های زمانی و مکانی سختی که داشتند، نهایت اهتمام را در اتیان این وظیفه می?ورزیدند. و از فرصت?ها برای بیان شرایع اسلام بهره می?بردند. به این علت احادیث پراکندة بسیاری از ایشان در این?باره نقل شده است اما جامع?ترین احادیث، کتابی است که در پاسخ به درخواست مأمون خلیفه عباسی به رشته تحریر درآوردند که به «جوامع?الشّریعة» خوانده می?شود.

خلیفه نام برده از امامعلیه?السّلام درخواست کرد که احکامی را که برای یک مسلمان لازم است، بیان فرمایند. حضرتعلیه?السّلام نیز واجبات اعتقادی و فقهی، محرمات و برخی مستحبات و مکروهات را نام می?برند. [حرانی،1373،ص437] در ادامه از هر دسته برای نمونه به مواردی اشاره می?کنیم:

 

1-     واجبات

امام در این نامه به واجبات اعتقادی(تکالیف الهیه) و فقهی اشاره می?کنند:

1-واجبات اعتقادی(اصول دین)

مسائل اعتقادی بسیاری در زمان امام رضاعلیه?السّلام مطرح بودند و اختلاف دیدگاه?ها باعث پیدایش نحله?های کلامی متعددی شده بود که همواره با یکدیگر درگیری و دشمنی داشتند، به این دلیل امامعلیه?السّلام در بیان این مسائل، ضمن تأکید بر اصول به اعتقادات راستین اشاره و به این منظور ارشادات خود را با عبارت:«حَسبُنا شَهادَةُ أن گواهی بر این که .... برای ما کافی است» آغاز کردند و بدین ترتیب تنها این مسائل اعتقادی را برای مسلمانی لازم می?دانستند. و سایر فروعات اعتقادی را که متأسفانه صاحبان فرق به خاطر آنها همدیگر را تکفیر می?کردند، به حاشیه راندند.

1-     توحید

 اعتقاد به وجود خدای یگانه، اصل مشترک همه مسلمانان است و این اعتقاد وقتی پذیرفته است که خداوند با تمام صفات کمال و ایجابی شناخته و از صفات نقص و سلبی منزه داشته شود. اما در زمان امام رضاعلیه?السّلام نحله?های گوناگون در جامعه اسلامی به نشر عقاید فاسد خود می?پرداختند از جمله زنادقه که منکر وجود خداوند بودند، مجسمه که صفات مخلوق و جسمانی را به خداوند نسبت می?دادند و قائل به امکان رؤیت خدا با حس بینایی بشر بودند، قدریه که قائل به جبر و سلب اراده انسان بودند. صاحبان ادیان چون یهود و نصارا قائل به انتساب فرزند به خداوند بودند و در مجموع هیچیک خداوند را به صفات کمال نمی?شناختند. و به این دلیل صاحبان نحل و ادیان و حتی شیعیان، پرسش?های متعددی پیرامون وجود خدا [کلینی،1409،ج1،ص78] ، رؤیت [همان،ص96]، مشیت [همان،ص152] ، صفات خدا[همان،ص105] ، اسماء خدا[همان،ص113] و... از حضرتعلیه?السّلام می?کردند و ایشان پاسخ درست و کاملی آنطور که شایسته جمال و جلال الهی است، به مخاطب می?دادند.   

به نظر می?رسد یکی از علل درخواست مأمون، همین تفرق و تشتت اعتقادات در جامعه اسلامی بود و امامعلیه?السّلام نیز اعتقادات واجب توحیدی را این?گونه بیان داشتند:

«لا إلهَ الاّ الله، احداً صمداً، لم یتّخذ صاحِبهً و لا ولداً، قَیّوماً، سَمیعاً، بَصیراً، قَویّاً، قائِماً، باقیاً، عالِماً لا یَجهلُ، قاِدراً لا یَعجِزُ، غَنِیّاً لا یَحتاجُ، عَدلاً لا یَجور، خَلَقَ کُلَّ شَیءٍ، لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ لا شِبهَ لَهُ و لا ضِدَّ و لا کُفوَ...:معبودی جز الله نیست، یکتا و بی?نیاز است، همسر و فرزند نمی?ستاند، پایدار و نگاهدار، شنوا، بینا، نیرومند، پابرجا و باقی است. دانایی است که نادانی در او راه ندارد، توانایی است که درماندگی در او راه ندارد، بی?نیاز و دارایی است که نیازمند نمی?گردد، عادلی است که ستم نمی?کند، همه چیز را آفرید، چیزی همانند او نیست، نه شبیه، نه ضد و نه همتایی دارد [حرانی،1373،ص437]

2- نبوت

نبوت یکی از الطاف الهی برای هدایت بشر است و پیامبران از میان برترین بندگان برگزیده می?شوند و دارای صفات لازم برای این وظیفه و رسالت خطیرند که از جمله شان عصمت است تا بدین وسیله بتوانند پیام الهی را در سه مرحله دریافت، ابلاغ و عمل(اجرا) بدون هیچ خطایی به انجام رسانند. و مؤید به کرامات و معجزاتی?اند تا مورد پذیرش قوم خود قرار گیرند.

به این دلیل می بینیم که امام رضاعلیه?السّلام به تفسیر صحیح آیات موهم خطای پیامبران می?پردازند و خدشه بر عصمت آنان را، دفع می?کنند. [عطاردی،1406ق،ج1،ص61،71،51] و علل اختلاف معجزات را بیان می?فرمایند. [همان،ص48]

نبوت در طول بشر سیر تکاملی را طی کرد تا به محمدبن عبدالله به کامل?ترین حد رسید و ختم یافت. آن حضرت برترین پیامبران و شریعتش اسلام جامع?ترین شرایع و تنها دین پذیرفته [العمران/19] برای هدایت بشر و کتاب آسمانی قرآن تنها کتاب جاودانه است. به این دلیل امام رضاعلیه?السّلام  مردم را پیوسته متوجه حقانیت همة پیامبران الهی و فضل پیامبر خاتم صلی الله علیه و اله و دین اسلام و کتاب قرآن می کردند و هرنوع شبهه ایرا از آنها دور می ساختند و اعتقاد صحیح را این گونه بیان می کردند:

«وأنّ َمحمَّداً عَبدُهُ و رَسولُهُ و أمینُهُ و صَفوَتُهُ مِن خَلقِهِ،سَیِّدُ المُرسَلینَ و خاتَم النَّبیینَ و أفضلُ العالَمینَ،لانَبِیَّ بعدَهُ و لاتَبدیلَ لمِِلَّتِهِ و لاتَغییرََ.و أنَّ جَمیعَ ما جاءَ بِهِ محمَّدٌ أنَّهُ هو الحَقُّ المُبینُ،نُصَدِّقُ بِِهِ و بِِجَمیعِ مِن مَضی قَبلِهِ مِن رُسلِِِِِِِ اللهِِِ و أنبیائهِِ و حُجَجهِِ و نُصدِّقُ بِکتابهِِ الصّادِقِ«لایَأتیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ و لا مِن خَلفِهِ تَنزیلٌ مِن حَکیمٍ حَمیدٍ» [فصلت/42]و أنَّهُ الکتابَ المُهَیمِنَ عَلیَ الکُتُبِ کلَّها و أنَّهُ حَقٌّ مِن فاتِحَتِهِ إلی خاتِمَتِهِ.نُؤمِنُ بِمُحکمِهِ و مُتَشابِهِهِ و خاصِّهِ و عامِّهِ و وَعدِهِ و وَعیدِهِ و ناسِخِهِ و مَنسوخِهِ و أخبارِهِ .لا یَقدِرُ واحِدٌ مِنَ المَخلوقینَ أن یَأتی بِمِثلِهِ:

 [این گواهی برای ما کافی است که]محمد بنده ،فرستاده،امین و برگزیدة او(خدا) بر آفریده هاست؛سرور رسولان ،خاتم پیامبران و برتری فرد جهان است؛هیچ پیامبری پس از او نیست و آیینش تبیل و تغییر ناپذیرست؛هرچه را محمد صلی الله علیه و اله آورد حق آشکارست.آن را باور داریم و به پیامبران پیش از او صلی الله علیه و اله و دلایل قاطعش(کتاب و معجزات)ایمان داریم.و«کتاب راستینش را که باطلی،نه از پیش و نه پس ازآن،در آن راه نمی یابد فرود آمدة از خداوند حکیم و ستوده است.»باور داریم. و این کتاب(قرآن) بر همةکتاب های آسمانی برترست؛این کتاب ،ازآغاز تا انجامش ،حق و راست است؛به آیاتِ:محکم و متشابه،خاص و عام،وعده و وعید،ناسخ و منسوخ و خبرهایش ایمان داریم؛هیچ یک از آفریدگان نمی تواند همانندش را بیاورد.» [حرانی،1373،ص438]

 


   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ