سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم خواسته دنیا خرده گیاهى است خشک و با آلود که از آن چراگاه دورى‏تان باید نمود . دل از آن کندن خوشتر تا به آرام رخت در آن گشادن ، و روزى یک روزه برداشتن پاکیزه‏تر تا ثروت آن را روى هم نهادن . آن که از آن بسیار برداشت به درویشى محکوم است و آن که خود را بى نیاز انگاشت با آسایش مقرون . آن را که زیور دنیا خوش نماید کورى‏اش از پى در آید . و آن که خود را شیفته دنیا دارد ، دنیا درون وى را از اندوه بینبارد ، اندوه‏ها در دانه دل او رقصان اندوهیش سرگرم کند و اندوهى نگران تا آنگاه که گلویش بگیرد و در گوشه‏اى بمیرد . رگهایش بریده اجلش رسیده نیست کردنش بر خدا آسان و افکندنش در گور به عهده برادران . و همانا مرد با ایمان به جهان به دیده عبرت مى‏نگرد ، و از آن به اندازه ضرورت مى‏خورد . و در آن سخن دنیا را به گوش ناخشنودى و دشمنى مى‏شنود . اگر گویند مالدار شد دیرى نگذرد که گویند تهیدست گردید و اگر به بودنش شاد شوند ، غمگین گردند که عمرش به سر رسید . این است حال آدمیان و آنان را نیامده است روزى که نومید شوند در آن . [نهج البلاغه]
 
یادداشت ثابت - چهارشنبه 93 بهمن 9 , ساعت 3:33 عصر

 

 

زندگانی حضرت معصومه سلام الله علیها

 

ودیعه آل محمد فاطمه معصومه سلام الله علیها

محمد صادق انصاری

 

 

ولادت

پدر بزرگوار حضرت معصومه سلام الله علیها امام هفتم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام و مادرش طبق شواهدی جناب نجمه مادر امام رضا علیه السلام است(1).

ولادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در مدینه منوره اول ماه ذی قعده سال 173 هجری قمری بوقوع پیوست است(2)

چنانچه آقای نجم المالک مصباح در استخراج 1347 گفته: ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها اول ذی قعده بوده است(3).

سفر خراسان

از بزرگان اهل قم نقل شده که وقتی مأمون امام رضا علیه السلام را از مدینه به مرو طلب کرد یکسال بعد از آن خواهرش حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به اشتیاق دیدار برادر از مدینه بسوی مرو حرکت کرد(4).

همراهان حضرت معصومه سلام الله علیها

در این سفر حضرت معصومه سلام الله علیها با چهار نفر از برادران تنی خود: فضل، جعفر، هادی و قاسم و بعضی از برادرزاده ها و چند نفر خدمه همراه بود(5).

بیماری حضرت

هنگامیکه آن حضرت به ساوه رسید مخالفین اهل بیت علیهم السلام با خبر شدند و در صدد آزار آنان برآمده جنگ نمودند تا همه برادرها و برادرزاده های حضرت معصومه سلام الله علیها شهید شدند، که عده کشته شدگان 23 نفر مرد بودند.

اهالی قم با خبر شده بکمک شتافتند، ولی وقتی رسیدند که همه مردها شهید شده بودند. از طرفی حضرت معصومه سلام الله علیها در اثر حزن و اندوه بسیار از مصیبت وارده مریض شد(6).

در آن زمان مردم ساوه سنی متعصب بودند و نسبت به خاندان علوی کینه می ورزیدند، لذا حضرت سؤال فرمودند: بین ما و قم چقدر فاصله است؟ عرض کردند: ده فرسخ. فرمود: مرا به قم ببرید زیرا از پدرم شنیدم که فرمود:"شهر قم مرکز شیعیان ما می باشد"(7).

حضرت معصومه سلام الله علیها در 23 ربیع الاول سال 201 هجری قمری وارد قم شده و به خواهش موسی بن خزرج بن سعد اشعری که از بزرگان قم بود، منزل ایشان را به قدوم خود منور ساختند.

استقبال از حضرت معصومه سلام الله علیها

طبق اخبار صحیح هنگامیکه خبر ورود حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به قم رسید، اشراف قم و پیشاپیش آنها موسی بن خزرج به استقبال آمدند، و هنگام ورود حضرت معصومه سلام الله علیها زمام شترش را موسی بن خزرج گرفته و تا منزلش آنرا بدوش می کشید(8).

عده زیادی سواره و پیاده در اطراف محمل دختر پیغمبر براه افتادند، و زنان و مردان قم با قربانی های بسیار مقدمش را گرامی داشتند(9).

وفات و مراسم دفن

حضرت در منزل موسی بن خزرج هفده روز ماند، تا در دهم ماه ربیع الثانی سال 201 هجری قمری در شهر قم وفات یافت.

بنابراین نقل و با در نظر گرفتن سال تولد حضرت، مدت عمر شریفش 27 سال و چهار ماه و ده روز بوده است و هنگام شهادت پدر بزرگوارش 8 ساله بوده است(10).

هنگامیکه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها وفات نمود او را غسل داده کفن کردند و سپس به قبرستان بابلان حمل شد و بر در سردابی که برایش کنده شده بود گذارده شد. در اینجا آل سعد اختلاف کردند که چه کسی حضرتش را به سرداب پائین ببرد، تا بالآخره همه بر خادمی که پیرمردی صالح بنام قادر بود اتفاق کردند.

هنگامیکه بدنبال او فرستادند دو سوار نقابدار را دیدند که از جانب ریگزار به سوی آنان می آیند. وقتی نزدیک جنازه رسیدند پیاده شده بر جنازه حضرت نماز گذاردند، و سپس وارد سرداب شده و جنازه را پائین برده و در آنجا دفن کردند. آنگاه خارج شدند و بدون اینکه با کسی صحبت کنند سوار شده و رفتند و کسی ندانست آنها کیستند(11).

مقام حضرت معصومه سلام الله علیها

لقب"معصومه"

بالاترین مقامی که برای حضرتش می باشد صفت عصمت(12) اوست و این مسئله از دو مورد استفاده می شود: 1ـ امام رضا علیه السلام فرمود: هر که"معصومه" را در قم زیارت کند مانند کسی است که مرا زیارت کرده است(13). 2ـ سیره مستمره بین علما و مؤمنین تا ائمه علیهم السلام که لقب"معصومه" به آنحضرت داده اند.

بهشت پاداش زیارت او

1ـ امام صادق علیه السلام فرمود:"زیارت او(حضرت معصومه سلام الله علیها) با بهشت برابری می کند". یعنی زائرش به بهشت می رود(14).

2ـ امام رضا علیه السلام فرمود:"هر که او را با شناخت حقش زیارت کند بهشت سزاوار اوست"(15).

3ـ امام رضا علیه السلام فرمود:"هر که او را زیارت کند بهشت سزاوار اوست"(16)

4ـ امام جواد علیه السلام فرمود:"هر که قبر عمه ام را در قم زیارت کند به بهشت خواهد رفت"(17).

شفاعت حضرت معصومه سلام الله علیها

امام صادق علیه السلام فرمود:"… به شفاعت او(حضرت معصومه سلام الله علیها) شیعیانم داخل بهشت می شوند"(18).

برابرای زیارت او با زیارت امام رضا علیه السلام

امام رضا علیه السلام فرمود:"هر که معصومه را در قم زیارت کند مانند کسی است که مرا زیارت کرده است"(19).

شرافت نَسبی حضرت معصومه سلام الله علیها

فرزند امام

1ـ امام صادق علیه السلام فرمود:"…در قم بانوئی از فرزندان من بنام فاطمه از دنیا خواهد رفت"(20).

2ـ در قسمتی از زیارت نامه آمده است:"...سلام بر تو ای دختر ولی خدا".

خواهر امام

در قسمتی از زیارت نامه آمده است:"... سلام بر تو ای خواهر ولی خدا".

عمه امام

1ـ امام جواد علیه السلام فرمود:"هر که قبر عمه ام را در قم زیارت کند بهشت سزاوار اوست"(21).

2ـ در قسمتی از زیارت نامه آمده است:"… سلام بر تو ای عمه ولی خدا".

لقب فاطمه کبری

در خانواده حضرت موسی بن جعفر علیه السلام حضرتش را بعنوان"فاطمه کبری" یعنی"فاطمه بزرگ" می خواندند(22)

روایات نَقل شده اَز حضرت معصومه سلام الله علیها

1ـ حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها از فاطمه دختر امام صادق علیه السلام از فاطمه دختر امام باقر علیه السلام از فاطمه دختر امام سجاد علیه السلام از فاطمه و سکینه دختران امام حسین علیه السلام از ام کلثوم دختر فاطمه زهرا سلام الله علیها از فاطمه زهرا سلام الله علیها نقل می کند که فرمود: آیا فراموش کردید کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را در غدیر خم که فرمود:"هر که را من مولای اویم علی ملای اوست"(23).

و کلام دیگرش که فرمود:"تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسی هستی"(24).

2ـ حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها از فاطمه دختر امام صادق علیه السلام از فاطمه دختر امام باقر علیه السلام از فاطمه دختر امام سجاد علیه السلام از فاطمه دختر امام حسین علیه السلام از زینب دختر امیرالمؤمنین علیه السلام از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نقل می کند که فرمود:"همانا هر که با محبت آل محمد بمیرد شهید مرده است"(25).

3ـ حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها از فاطمه دختر امام صادق علیه السلام از فاطمه دختر امام باقر علیه السلام از فاطمه دختر امام سجاد علیه السلام از فاطمه دختر امام حسین علیه السلام از ام کلثوم دختر امیرالمؤمنین از فاطمه زهرا سلام الله علیها نقل می کند که پیامبر صلی الله علیها و آله و سلم فرمود: هنگامیکه مرا به آسمان بردند داخل بهشت شدم در آنجا قصری از در سفید میان خالی دیدم که دارای دری بود زینت شده با در و یاقوت و بر آن در پرده ای آویخته بود.

من سرم را بلند کردم، دیدم بر در نوشته است:"لا اله الا الله، محمد رسول الله، علیه ولی القوم"، یعنی:"خدائی جز خدای یگانه نیست، محمد رسول خداست، علی ولی و صاحب اختیار مردم است"، و بر پرده نوشته شده بود:"به به، کیست مثل شیعیان علی"؟

داخل شدم، در آنجا قصری از عقیق سرخ میان خالی دیدم که دری داشت از نقره که به زبرجد سبز زینت شده بود و بر آن در نیز پرده ای آویخته شده بود. سرام را بلند کردم، دیدم بر در نوشته شده:"محمد رسول خداست علی وصی مصطفی است" و بر پرده نوشته شده:"بشارت بده شیعیان علی را بحلال زادگی".

داخل شدم، قصری از زبرجد سبز میان خالی دیدم که بهتراز آن ندیده بودم، این قصر دری داشت از یاقوت سرخ که با لؤلؤ زینت شده بود و بر آن در پرده ای آویخته شده بود، سرم را بلند کردم دیدم بر پرده نوشته شده:"شیعیان علی رستگارانند".

گفتم: ای حبیبم جبرئیل! این قصر از آن کیست؟ گفت: از آن پسر عمو و جانشین تو علی بن ابیطالب است. و همه مردم در روز قیامت برهنه و پای برهنه محشور می شوند مگر شیعیان علی. و همه مردم را باسم مادرشان صدا می زنند مگر شیعیان علی که باسم پدرانشان صدا زده می شوند.

گفتم: حبیبم جبرئیل! چرا چنین خواهد بود؟! گفت: چون اینها علی را دوست دارند، لذا حلال زاده اند(26).

4ـ حضرت فاطمه معصومه سلام علیها هنگامیکه در ساوه مریض شده به اطرافیانش فرمود: مرا به قم ببرید زیرا از پدرم شنیدم که فرمود:"شهر قم مرکز شیعیان ما می باشد"(27).

معجزات حضرت معصومه سلام الله علیها

با توجه به اینکه شفای مریضان و قضای حوائج مردم ببرکت آستانه مقدسه حضرت معصومه سلام الله علیها بیش از حد ضبط و نگارش است و مسلما اکثر آنها اصلا ثبت نشده و کسی از آنها اطلاع ندارد. بعنوان تیمن و تبرک بذکر سه مورد اکتفا می شود.

*گرچه"معجزه" یکی از افتخارات شیعه بداشتن چنین موالیان صاحب نفوذ در نظام تکوینی کبریائی حق تعالی است، ولی باید دانست که مقام بزرگان دین ما و تمامی اهل بیت عصمت و طهارت که آبرومندان دستگاه خداوندی(با حفظ درجات) اند بالاتر از چند معجزه و خارق العاده است و ما به آنان با نظر والاتری می نگریم.

هر شیعه و محبی چه در دنیا و چه در آخرت در تلاش برای تقرب و نزدیکی به این موالیان برای تقرب و عزت و سربلندی در پیشگاه حق تعالی است.

*در زمان قدیم هنگام بروز معجزه نقاره خانه حرم را برای اعلام معجزه بصدا در می آوردند(28).

1-شفای مریض

یکی از خدام حرم نقل می کند: عموی من بمرضی مبتلا بود بحدی که انگشتهای او سیاه شده بود. اطباء از معالجه اش عاجز و جراحان اتفاق نمودند که فردا باید عمل شود. او گفت: حال که تصمیم بر عمل دارید امشب مرادر حرم تنها بگذارید. او را بحرم برده درها را بستند و او در پای ضریح تنها مانده تا صبح گریه و ناله می کرد، نزدیک صبح خدام شنیدند صدا می زند در را باز کنید که حضرت مرا شفا داد، وقتی در را باز کردند با روئی خندان چنین گفت: در خواب دیدم بانوی مجلله ای آمد و فرمود: چرا ناراحتی؟ جریان مرض را گفتم و عرض کردم: یا شفا یا مرگ از خدا می خواهم. حضرت گوشه مقنعه خود را چند مرتبه بپای من مالید و فرمود: ترا شفا دادیم. عرض کردم: شما کیستید؟ فرمود: مرا نمیشناسی و حال آنکه از خدام من هستی؟ من فاطمه دختر موسی بن جعفرم(29).

2-نجات گمشده

خادم و کلید دار حرم و مکبر مرحوم آقای روحانی که از علماء و امام جماعت مسجد امام حسن عسگری علیه السلام بوده می گوید: شبی از شبهای سرد زمستان در خواب حضرت معصومه سلام الله علیها را دیدم که فرمود: بلند شو و بر سر منارها چراغ روشن کن. من از خواب بیدار شدم ولی توجهی نکردم. مرتبه دوم همان خواب تکرار شد و من بی توجهی کردم. در مرتبه سوم حضرت فرمود: مگر نمی گویم بلند شو و بر سر مناره چراغ روشن کن! من هم از خواب بلند شده بدون آنکه علت آنرا بدانم در نیمه شب بالای مناره رفته و چراغ را روشن کردم و برگشته خوابیدم.

صبح بلند شدم و دربهای حرم را باز کردم و بعد از طلوع آفتاب از حرم بیرون آمدم. با رفقایم کنار دیوار و زیر آفتاب زمستانی نشسته صحبت می کردیم که متوجه صحبت چند نفر زائر شدم که بیکدیگر می گویند: معجزه و کرامت این خانم را دیدید! اگر دیشب در این هوای سرد و با این برف زیاد چراغ مناره حرم این خانم روشن نمی شد ما هرگز راه را نمی یافتیم و در بیابان هلاک می شدیم.

خادم می گوید: من نزد خود متوجه کرامت و معجزه حضرت و نهایت محبت ولطف او به زائرینش شدم(30).

3-آمدن امام زمان به زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها

آقای سید عبدالرحیم نقل کرده که شبی خواب دیدم: در قبرستان بزرگ قم جمعیت زیادی می باشند و شخص بزرگواری از زیر بازارچه سوار بر اسبی بیرون آمد و شخص دیگری عقب او می آید. ناگهان شنیدم کسی می گفت:"این حضرت حجه علیه السلام می باشد".

حضرت بر در صحن تشریف آورده پیاده شدند و وارد حرم گردیدند من نیز بدنبال حضرت وارد حرم شدم و بغیر من کسی در حرم نبود.

حضرت صاحب الامر علیه السلام بالای سر حضرت معصومه سلام الله علیها تشریف آورده مشغول زیارت شدند، و پس از زیارت از حرم خارج شده و رفتند(31).

.........................................................................................................................................................................

پی نوشتها:

 

(1) ـ زندگانی حضرت معصومه، تالیف منصوری: ص 7.

(2) ـ وسیله المعصومیه: ص 65، نزهه الابرار فی نسب اولاد الائمه الاطها.

(3) -وسیله المعصومیه: ص 65، نزهه الابرار فی نسب اولاد الائمه الاطها.

(4) ـ منتهی الآمال: ص 161.

(5) ـ زندگانی حضرت معصومه، تألیف منصوری: ص 13، ریاض الانساب و مجمع الاعقاب، از نسخه های خطی کتابخانة سپهسالار تهران.

(6) ـ زندگانی حضرت معصومه، تألیف منصوری: ص 13، ریاض الانساب و مجمع الاعقاب.

(7) ـ دریای سخن، تألیف سقازاده تبریزی.

(8) ـ عوالم: ج 21 ص 328 ح 1.

(9) ـ دریای سخن، تأألیف سقازاده تبریزی.

(10) ـ وسیله المعصومیه، ص 66، البته این محاسبات طبق نقل تاریخ و آنچه بنظر صحیح تر می آید می باشد، ولی در هر صورت ادعای دلیل قطعی در این مورد غیر منطقی است.

(11) ـ عوالم: ج 21 ص 329.

(12) ـ منظور از عصمت پاکی حضرتش از گناه می باشد، نه آن عصمت که در مورد چهارده معصوم علیهم السلام منظور می شود و اختصاص به آنها دارد.

(13) ـ زندگانی حضرت معصومه، تألیف منصوری، ناسخ التواریخ.

(14) ـ عوالم: ج 21 ص 330 ح 2، بحار: ج 102 ص 267 ح 6، المستدرک: ج 2 ص 227 ح 1.

(15) ـ عوالم: ج 21 ص 330 ح 3.

(16) ـ عوالم: ج 21، ص 331، ثواب الاعمال: ص 124 ح 1، عیوان اخبار الرضا: ج 2 ص 267 ح 1، کامل الزیارات: ص 324 ح 1، الوسائل: ج 10 ص 451 ح 1، مجالس المؤمنین.

(17) ـ عوالم: ج 21 ص 331 ح 5.

(18) ـ عوالم: ج 21 ص 331 ح 1.

(19) ـ زندگانی حضرت معصومه، تألیف منصوری: ص 20، ناسخ التواریخ.

(20) ـ عوالم: ج 21 ص 330 ح 1.

(21) ـ عوالم: ج 21 ص 331 ح 5.

(22) ـ بحار: ج 48 ب 12 ح 1، تذکره الخواص: ص 351.

(23) ـ عوالم: ج 1 ص 353 ح2، صحیفه الرضا: ص 172ـ 225 ح 109.

(24) ـ عوالم: ج 21 ص 353 ح 2، المائه منقبه ص 91 ح 57. احقاق الحق: ج 6 ص 282، الغدیر ج 1 ص 197، اسنی المطالب: ص 49.

(25) ـ عوالم: ج 21 ص 354 ح 3، آثار الحجه: ج 1 ص 8ـ 9، اللؤلؤه الثمینه ص 217.

(26) ـ عوالم: ج 21 ص 352 ح 1، المسلسلات، تألیف شیخ ابو محمد جعفر بن احمد القمی: ص 108، بحارالانوار: ج 68 ص 76 ح 136.

(27) ـ دریای سخن، تألیف سقازاده تبریزی.

(28) ـ زندگی حضرت معصومه، تألیف سید مهدی صحفی، ص 47.

(29) ـ وسیله المعصومیه: ص 33. انوارالمشعشین: ص 216.

(30) ـ نقل از یکی از افراد صالح و موثق نزد مؤلف.

(31) ـ انوارالمشعشعین: ص 212.

 

 

 


یادداشت ثابت - دوشنبه 93 دی 16 , ساعت 4:50 عصر

 

 

Importance of Patience in the light of traditions

According to a few traditions selected from a collection of traditionsdescribing the importance of patience in Islam and other divine religions, it may besummarised that patience has been recommended by all the divine prophets and righteousleaders to their successors and followers.

Let us consider the example of a kind father or a compassionate teacherwho has spent a life full of efforts and resistance, and suffered pains, tortures, anddeprivations for the sake of his goals. At the last moments of his life, all the struggleswhich provided the purpose and direction to his life are now nearing an end, and his goalsare still cherished. What will be his last advice for his successors, who in his opinionwill follow his struggle and will keep the movement alive by taking other giant steps tocarry this heavy load closer to the final destination?

It will be nothing other than the extraction and summary of all thetheoretical and practical experiences and possessions acquired by him in his life span.All those things which must be said in his last moments, if he could manage to put theminto one sentence, will be like a capsule consisting all the precious accomplishments andpractical know-how acquired by him in the form of guidelines designed for a trainee. Hewill hand this over to his successor and follower, which in reality means transformationof the final designation of his life to the person after him. This mission beingaccomplished, he leaves this world after making due preparations.

The last parting recommendations of the prophets, the pious, therighteous, the martyrs and the strugglers in the way of Allah for their followers and thebuilders of the divine society, is to be patient. Their last advice is theirrecommendation regarding patience.

Now let us pay our attention to the following two traditions:

 

First Narration:

Abu Hamza Thomali, one of the famous and sincere followers of theProphet""s Ahl-ul-Bait and a principal member of the righteous Shi""ite movement quotes fromhis leader and teacher, Imam Mohammad AI-Baqer (a.s.), as saying: "When the lastmoments of his life arrived, my father Ali ibn al-Hussain (a.s.) held me close to hischest and said: My son I, recommend to you what my father (Imam Hussain) recommended to meat the last Moments of his life. My son stand for truth even if it is bitter".(al-Kafi vol. 2)

Imam Mohammad Baqer (a.s.) is the vicegerent and successor of hisfather Ali ibn Hussain Zayn al-Abedin and is the inheritor of the heavy burden of trust,and is responsible for the continuation of the struggle and movement of his father,exactly in the same manner that Imam Ali ibn al-Hussain (a.s.) was responsible for thecontinuation of the movement left by his father Imam Hussain ibn Ali (a.s.), the martyr ofKarbala.

Each personality from the household of the holy Prophet was responsiblefor the continuation of the divine mission of his predecessor, and all of themcollectively were upholders of the divine mission of the last Prophet of Allah. All ofthem are created from a single source of energy (light) and are the seekers of onedirection and one aim.

"My son I recommend to you what my father recommended me at thelast moment of his life..."

We all know how and where the last moments of the life of Imam Hussainibn Ali (a.s.) were spent. He was in the midst of turmoil on the day of ""Ashura"" (10th ofMoharram 61 Hijri -- 680 AD.). Pains, torture and tragedy dominated the bloody state ofaffairs in the plain of Karbala. In spite of the fact that he was completely encircled byhis bloodthirsty enemies, Imam Hussain ibn Ali (a.s.) took advantage of a shortopportunity to go back to his camp before starting his final attack. After having a briefmeeting with the members of his household who in their own ways were carriers of hismission, he held a short but sufficient, effective and very important discussion with hisvicegerent and successor Imam Ali ibn al-Hussain (a.s.).

These kinds of discussions in simple language may be called farewellmeetings. But it must be understood that a pious leader (Imam) is far above sentimentalpassions, and that during the last opportunity of his life, he would only open his lipsfor personal, private, and sentimental affairs, instead of discussing the most importantissues of his mission. Whatever reports which remains regarding the other great piousleaders (Imams) that has reached us, certifies the same thing. (Footnote: Among the booksof traditions, we may observe the wills of the Commander of the Faithful Imam Ali (a.s.),Imam Hassan (a.s.), Imam Sadiq (a.s.), and other leaders, which proves the seine point).

He knew at that sensitive moment that the heavy burden of the trust forwhich he had struggled for since the beginning of his leadership had also been endured bythe founder of the revolution, the holy Prophet (p.b.u.h.), the Commander of Faithful ImamAli (a.s.), and Imam Hassan (a.s.). All of them had suffered all kinds of pains and weresubjected to severe hardships for following that path. The trust would now be handed overto the next person. The powerful arms and steadfast steps of his vice-regent would beassigned the responsibility to carry that burden of trust forward. Therefore he had cometo advice him about the most important issues of his mission. What was this important andcherished advice?

Now Imam Ali ibn al-Hussain (a.s.) who found himself more or less underconditions similar to his father""s time, explained the key issues to his son andvice-regent, and offered recommendations accordingly. He also emphasised that earlier, hisfather Imam Hussain ibn Ali (a.s.) had been similarly instructed by his father Imam Ali(a.s.):

"What his father recommended..."

This advice has continuously been emphasised since it was first givenby the Commander of the Faithful Imam Ali (a.s.) to the next Imam-designate and onwardthrough all the successive Imams by their proceeding Imams. What was that recommendation?

The outcome and summation of that advice was „patience".

"My son stand for truth even if it is bitter."

www.http://english.tebyan.net

 


<   <<   6   7   8      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ